- پیله بندی
- عمل تنیدن کرم ابریشم پیله را، بسته بندی بادامه های ابریشم
معنی پیله بندی - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
آنکیستمان
آیینه بندان
تقسیم کردن خوردنی و پوشیدنی و دیگر کالاها برای مصرف کنندگان به مقدار ضرورت بطور روزانه
دستان نشانی
کمک و مساعدت مالی نسبت بکسی مدد مالی نسبت بزیر دستی
خاتم بندی، خاتم کاری، واژه خاتم را پارسی دانسته
عمل و کیفیت سیاه بند
بستن پارچه بر عورت و بند کردن سر دیگر آن بطرف سرین در کمر
استقرار جسمی خارجی که حل ناشدنی است در نسج بدن
منسوب به پشه بند: پارچه پشه بندی (پارچه ای که مخصوص درست کردن پشه بند است)
جلوگیری پیش گیری دفع، تهیه و حاضر کردن وسایل برای کاری تمهید: فلان برای مرافعه خود پیش بندی خوبی کرده بود
عصابه که زنان بر پیشانی بندند پیشانی بند ، رشته ای که بدان پیچه را به پیشانی بندند پند پیچه: بپیچد دلم چون ز پیچه تبم گشاید برغم دلم پیچه بند. (عسجدی)
عمل پی بندمحکم کاری پی بنا با سنگ و آهک و سیمان و غیره، عمل بستن پی
آنکه پیل را بندد کسی که بقوت بازو فیل را ببند کشد: بر غم سیاهان شه پیل بند مزور همی خورد ازان گوسفند. (نظامی)، زنجیری که بپای فیل بندند بند پای پیل، جایی که فیل را در آن نگاهداری کنند، (شطرنج) قسمی بازی شطرنج که با یک پیل و دو پیاده بازی شود و آن تدبیری است در شطرنج بدین طریق که در پس پیل خود دو پیاده نهند تا این هر سه تقویت همدیگر کنند و مهره حریف را بدین سو آمدن نگذارند و پیل بند حریف را به پیاده خود می شکنند: بند بر پیلتن زمانه نهاد پیلبند زمانه را که گشادک (نظامی)
عمل محکم کردن پی دیوار یا پایۀ ساختمان